۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

خدای دوم

بی بی پک محکمی به سیگار میزنه و میگه: شوهر خدای دومه. اگه راضی نگهش دارین خدای اولتونو راضی کردین.
سیگارو از دست بی بی میقاپم ، یه پک طولانی میزنم و میگم : نه بی بی ، اینجوری ما میشیم مشرک، خدا هم دهن هممونو سرویس میکنه .
بی بی میخنده ، سیگارو پس میگیره و میگه : حالا هر چی ... میخواستم بگم این بدبختا رو اذیت نکنین ، حالا هر مثالی بزنم شما میخواین یه چیزی بگین...

۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

اسراف محبت


توی یه لیوان 2 لیتری نمیشه 4 لیتر آب ریخت.اگه بریزی به اندازه 2 لیتر آب هدر دادی.
به بعضیا زیاد محبت کردن هم اسرافه.

رنگین کمان بعد از سیل مثل بوس بعد از کتکه... جفتش بدموقع و نچسبه
.

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

غرغروها

نفهمیدیم فلسفه اینکه بعضیا بعد از 1 ساعت غرغر و شکایت میگن خدایا شکرت چیه؟؟؟

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

Woman

آنکه بر زن ترحم می ورزد نفی اش می کند.آنکه فساد جامعه را از او می داند در حقش ظلم روا می دارد. آنکه خیرو خوبی و شر و بدی زن را به خود نسبت می دهد بی شرمانه تظاهر می کند. اما آنکه او را چنانکه خداوند آفریده می پذیرد به او انصاف داده است.

" جبران خلیل جبران "

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

Love in the Time of Cholera


عشق سال‌های وبا، داستانی درباره انتظار است و آنچه وقتی یک عمر انتظار چیزی را دارید، روی می‌دهد
عشق سال‌های وبا داستان عشق مردی به نام فلورنتینو آریساست كه 50 سال صبر می‌كنه البته به قول خودش 50 سال و 7 ماه و 19 شب تا به عشق خودش فرمینا دسا برسه. فلورنتینو كه به كهنسالی رسیده و در تمام این سال‌ها این فرصت را داشته كه زنان و دختران بسیاری را ببینه و بشناسه، در آخرین روزهای حیاتش همچنان به یاد فرمینا است و در حسرت آرزوهای بر باد رفته.فرمینایی كه در نوجوانی‌اش دید و عشقی عمیق نسبت به وی در وجودش احساس كرد و حالا 50 سال است كه از دیدار اولیه می‌گذرد.هنگامی كه او در نوجوانی از پنجره‌ای در منزل پدری «فرمینا» را می‌بینه این عشق چون آتش به جانش می‌افتد اما پدر برای آینده فرزندش نقشه‌ها در سر دارد و ترتیب ازدواج دخترش با دکتری مشهور و متمول را میدهد ،برای همین «فلورنتینو آریزا» عشق را در سینه نگه می‌دارد و خود به دنبال آینده و سرنوشت می‌رود.تا روزی که بالاخره انتظاربسر میآید و همسر فرمینا دار فانی را وداع میگوید و فرصت برای این عاشق دلسوخته بعد از 50 سال پیش میاید
متاسفانه بازی ضعیف ، فضای ضعیف و حتی گریمهای مصنوعی و ضعیفتر، داستان بسیار زیبای مارکز را تبدیل به یک فیلم داستانی عادی و سطح پایین کرده.واقعا مارکز حق داشته که برای تبدیل رمانهایش به فیلم خساست به خرج بده و مطمئنا هیچوقت خودش رو به خاطر اشتباهی که مرتکب شده نمیبخشه




۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

عبادت

در راستای اینکه خواب روزه دار در ماه رمضان عبادت است ، ما هم همه ی کارهای منقول و غیر منقول خود را رها کرده و دو دستی چسبیدیم به عبادت خدا. صد البته که عبادت خدا از کار خونه و کار بیرون و کار کامپیوتر ونقاشی کشیدن و غیره مهمتر و واجب تره... منتها چیزی که هست این وجدان ما هنوز این مساله رو درک نکرده

۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

تحمل

تحمل ، چه واژه ی زشت و زمختی. حتی اسمش هم شونه های آدمو میشکنه ، و تحمل کردن، شاید بشه گفت سخت ترین کار دنیاست...فرقی هم نمیکنه قراره چیو تحمل کنی. هرچی که باشه ، همین که بدونی باید تحمل کنی دیگه نمیتونی نفس بکشی....

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

خواب غفلت

افسوس ، وقتی چشمات باز میشه که دیدنی ها تموم شده

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

فرشته ای به نام شیطان

شیطان برای گول زدن آدما از آسونترین راه استفاده میکنه.مثلا به آدمایی که دین و ایمون ضعیفتری دارند و به اصطلاح بنده ی هوای نفس هستن،خیلی راحت میتونه بگه دزدی کن، زنا کن، مست کن و به ناموس مردم دست درازی کن . اما برای اونایی که مثلا مومن هستن و عمرا دربند هوای نفس نیستن و به خیال خودشون اگه شیطون بیاد طرفشون قلم پاشو خرد میکنن،یه راه آسون تر و بهتر از دزدی و زنا وقمار داره. شیطون اینجور آدما رو دچار کبر و غرور میکنه و این خودش بهترین راه نابودیه اینجور آدماست. همینه تا یکی نمازای یومیه شو مدام خوند و دوتا صفحه قرآن هم ضمیمه ش کرد، دیگه احساس میکنه که از طرف خود خدا مامور شده تاجماعت گناهکارو نصیحت کنه و اگه گوششون بدهکار نبود دهنشونو سرویس کنه که این از جهاد اکبر هم واجب تره.مدام چشمش میچرخه که یکیو پیدا کنه و به اصطلاح امر به معروفش کنه و بهترین راه امر به معروف کردن هم که ضایع کردن طرف وسط خیلیاست. اینجوری همه میفهمن که چقدر دین و ایمون طرف زیاده و چقدر چیز بلدو کاردرسته. میگن شیطون برای کشیدن اینجور آدما به طرف خودش از طناب نازکی استفاده میکنه.چون کشیدنشون انرژی زیادی نمیخواد.به نظر من یکی دیگه از راههایی که اینجور آدما رو به تباهی میکشه غفلت اونا از اطرافشونه.اونقدر سرگرم اصلاح عوام میشن که دیگه دورو برشونو نمیبینن. میشناسم کسی رو که از طرف مرجع تقلیدش فرستاده شده بود سویس تا اونجا تبلیغ اسلام کنه ، اونوقت همکلاسیه دختر 12 ساله ش توی ماشین بکارت دخترشو برداشته بود یا آخوندی که برای سخنرانی میرفت کویت و زنش میرفت به زنای مردم احکام یاد بده و دختراش تو خونه پارتی میگرفتن. شیطون همه جا هست، همه رو گول میزنه و همه دربه در و بدبختشیم.اگه اهل قمارو دزدی و زنا نیستی فکر نکن از دستش در رفتی. خوب نگاه کن، ببین تو رو باچه طنابی، داره چطوری میکشه.

۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

حسرت

بیشتر از ده دقیقه میشد که زن تکیه به دیوار دستشویی به بی بی چک توی دستش خیره مانده بود. به سختی جلوی سرازیر شدن اشکهایش را گرفته بود و خدا خدا میکرد خط دیگری روی بی بی چک پیدا شود.دوست داشت اینبار جواب تستش مثبت میشد.با صدای شوهرش به خودش آمد.بی بی چک را توی سطل انداخت صورتش را شست و بیرون آمد.با خنده تقریبا داد زد که: یه خبر خووووب، جوابش منفی بود

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

...انتقاد نمیکنم هااا ، اما

غیبتش نباشه هااا، اما خیلی گنده دماغه.اصلا اخلاق نداره.نمیتونی برای 10 دقیقه هم که شده تحملش کنی
...راستو دروغش پای اونایی که میگن، اما شنیدم میگن معتاده
نمیخوام فضولی کنم هااا، اما چرا تا حالا بچه دار نشدید؟نمیخوایین یا بچتون نمیشه؟
حالا تهمت نباشه ،اما انگار سرش یه جا بنده، فکر کنم داره به شوهره خیانت میکنه.از برو روش پیداست
بین خودمون باشه ها، چون میدونم دهنت چفتو بست داره بهت میگم،زری خانم میگه سر مهین هوو اومده.مهین قسمش داده کسی نفهمه.تورو خدا جایی درز نکنه هاااا

به کی سلام کنم

با اینکه از داستانهای کوتاه خوشم نمیاد ، اما کتاب داستانهای کوتاه " به کی سلام کنم" از سیمین دانشور را خوندم و ازش لذت بردم.بعد از سه تا کتاب "درخت تلخ" از آلبا دسس پدس و "در قند هندوانه" از ریچارد براتیگان و " وسوسه" که دوسشون نداشتم "به کی سلام کنم" خیلی بهم چسبید.کتاب 300 صفحه ای شامل ده داستان با نثری ساده و قشنگ

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

بعضیا

نه خود خورد نه کس دهد، گنده کُند به سگ دهد
حکایت یه سری آدمای بخیلیه که نه میتونن از مالشون استفاده کنن ،نه حاضرن اونو به کسی که نیاز داره بدن.ترجیح میدن بمونه، بپوسه، بگنده، اما نبینن کسه دیگه ای داره ازش استفاده میکنه.متاسفانه کم هم نیستن اینجور آدما