بی بی پک محکمی به سیگار میزنه و میگه: شوهر خدای دومه. اگه راضی نگهش دارین خدای اولتونو راضی کردین.
سیگارو از دست بی بی میقاپم ، یه پک طولانی میزنم و میگم : نه بی بی ، اینجوری ما میشیم مشرک، خدا هم دهن هممونو سرویس میکنه .
بی بی میخنده ، سیگارو پس میگیره و میگه : حالا هر چی ... میخواستم بگم این بدبختا رو اذیت نکنین ، حالا هر مثالی بزنم شما میخواین یه چیزی بگین...
۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه
خدای دوم
۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه
اسراف محبت
۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه
۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه
۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه
Love in the Time of Cholera

عشق سالهای وبا، داستانی درباره انتظار است و آنچه وقتی یک عمر انتظار چیزی را دارید، روی میدهد
عشق سالهای وبا داستان عشق مردی به نام فلورنتینو آریساست كه 50 سال صبر میكنه البته به قول خودش 50 سال و 7 ماه و 19 شب تا به عشق خودش فرمینا دسا برسه. فلورنتینو كه به كهنسالی رسیده و در تمام این سالها این فرصت را داشته كه زنان و دختران بسیاری را ببینه و بشناسه، در آخرین روزهای حیاتش همچنان به یاد فرمینا است و در حسرت آرزوهای بر باد رفته.فرمینایی كه در نوجوانیاش دید و عشقی عمیق نسبت به وی در وجودش احساس كرد و حالا 50 سال است كه از دیدار اولیه میگذرد.هنگامی كه او در نوجوانی از پنجرهای در منزل پدری «فرمینا» را میبینه این عشق چون آتش به جانش میافتد اما پدر برای آینده فرزندش نقشهها در سر دارد و ترتیب ازدواج دخترش با دکتری مشهور و متمول را میدهد ،برای همین «فلورنتینو آریزا» عشق را در سینه نگه میدارد و خود به دنبال آینده و سرنوشت میرود.تا روزی که بالاخره انتظاربسر میآید و همسر فرمینا دار فانی را وداع میگوید و فرصت برای این عاشق دلسوخته بعد از 50 سال پیش میاید
متاسفانه بازی ضعیف ، فضای ضعیف و حتی گریمهای مصنوعی و ضعیفتر، داستان بسیار زیبای مارکز را تبدیل به یک فیلم داستانی عادی و سطح پایین کرده.واقعا مارکز حق داشته که برای تبدیل رمانهایش به فیلم خساست به خرج بده و مطمئنا هیچوقت خودش رو به خاطر اشتباهی که مرتکب شده نمیبخشه
۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه
عبادت
۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه
۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه
فرشته ای به نام شیطان
۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه
حسرت
۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه
...انتقاد نمیکنم هااا ، اما
غیبتش نباشه هااا، اما خیلی گنده دماغه.اصلا اخلاق نداره.نمیتونی برای 10 دقیقه هم که شده تحملش کنی
...راستو دروغش پای اونایی که میگن، اما شنیدم میگن معتاده
نمیخوام فضولی کنم هااا، اما چرا تا حالا بچه دار نشدید؟نمیخوایین یا بچتون نمیشه؟
حالا تهمت نباشه ،اما انگار سرش یه جا بنده، فکر کنم داره به شوهره خیانت میکنه.از برو روش پیداست
بین خودمون باشه ها، چون میدونم دهنت چفتو بست داره بهت میگم،زری خانم میگه سر مهین هوو اومده.مهین قسمش داده کسی نفهمه.تورو خدا جایی درز نکنه هاااا
به کی سلام کنم
با اینکه از داستانهای کوتاه خوشم نمیاد ، اما کتاب داستانهای کوتاه " به کی سلام کنم" از سیمین دانشور را خوندم و ازش لذت بردم.بعد از سه تا کتاب "درخت تلخ" از آلبا دسس پدس و "در قند هندوانه" از ریچارد براتیگان و " وسوسه" که دوسشون نداشتم "به کی سلام کنم" خیلی بهم چسبید.کتاب 300 صفحه ای شامل ده داستان با نثری ساده و قشنگ